رئیس جمهور و دوره گردی در قزوین / سر من فریاد بکشید!
در لباس ریاست جمهوری گاهی به من یادآوری کنید که من همان فرزند عبدالصمد، اهل قزوینم که قبلا دوره گردی می کردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم.
به گزارش ماسال نیوز، مطالعه احوال، سخنان و خاطرات دوران ریاست جمهوری و نخست وزیری شهید محمدعلی رجایی می تواند دریچه ای باشد در نهادینه کردن فرهنگ ساده زیستی، دوری از تملق و چاپلوسی و سیاست زدگی مسئولان کشور:
سر من فرباد بکشید
شهید محمد علی رجایی: شما باید هر وقت من را میبینید، بپرسید چه می کنی؟ و حتی سر من فریاد بکشید؛ البته فریادی برادرانه و همچون اعضای یک خانواده که برای مستضعفان چه کرده ای؟
یاران امام به روایت اسناد ساواک ، شهید محمد علی رجائی ، ص 37
اجازه فساد و فحشا به کسی نمی دهیم
شهید محمد علی رجایی: ما اسلام را بر کسی تحمیل نمی کنیم، ولی اجازه ی فساد و فحشا هم به کسی نخواهیم داد و هرگز اجازه نمی دهیم کسی با عنوان کردن آزادی غربی، اینگونه مسائل را در کشور ما رواج دهد.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید محمد علی رجائی
من همان قابلمه فروشم
شهید محمد علی رجایی: شما اگر می خواهید به من خدمتی کنید گهگاهی به یادم بیاورید که: من همان محمد علی رجایی فرزند عبدالصمد، اهل قزوینم که قبلا دوره گردی می کردم و در آغاز نوجوانی قابلمه و بادیه فروش بودم و هر گاه دیدید که در من تغییراتی بوجود آمده و ممکن است خود را فراموش کرده باشم همان مشخصات را در کنار گوشم زمزمه کنید. این تذکر و یادآوری برای من از خیلی چیزها ارزنده تر است.
خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی ص 129
تبیعیض مردم را می آزرد
شهید محمد علی رجایی: مردم ما از کمبود ها و کسریها گله ندارند، آنچه مردم را می آزارد و صدایشان را در می آورد وجود تبعیضات ناروا و سو استفاده از بیت المال است و بس!
خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی ص 29
چرا این همه هزینه؟!
شهید محمد علی رجایی: چرا برای این اتاق ها این همه هزینه؟! چرا برای دفتر نخست وزیری این خرج اضافی؟ این کارها با اجازه ی که بوده؟ چرا گذاشتید چنین ولخرجی بکنند؟ مگر نگفته بودم خیلی ساده باشد و هزینه ی اضافی به عمل نیاورید؟ ... من چگونه نخست وزیری میتوانم باشم که روی موکت با کفش راه بروم و مردمی محروم در دورترین نقاط کشور چیزی نداشته باشند که روی آن بخوابند؟! برایم قابل تحمل نیست که وضع مردم مملکتم را این گونه ببینم و آنها را در نهایت فقر و مسکنت بیابم ولی خود از مزایای بیشتری برخوردار باشم! برای من باید رنج مردم محسوس باشد. من اگر فارغ از دنیای محرومان جامعه با این نوع وسایل رفاهی زندگی و زمامداری کنم، سخت اشتباه کردهام. ... من نمیتوانم این طور باشم ... پس خیلی دوست دارم وقتی شب را سر بر بالین می گذارم نباشند محرومانی که من از حال آنها غفلت کرده باشم.
خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی ص 105
سلمانی محلی برای مشورت
استاد سلمانی مخصوص ایشان که آشنای قبلی و مورد اعتمادش بود در آن ایام ویژه که عموماً برادر رجایی و برخی از یاران خاص او در محل کار می ماندند، وقتی در موعد مقرر کوتاه کردن و اصلاح موی سر ایشان به نخست وزیری می آمد، می دانست که حتی در اطاقک محقر جنب اتاق کارش، یاران و مشاوران نزدیک او بر اساس تمایل خود او، تنهایش نمی گذارند و در زیر دست و قیچی و ماشین اصلاح او، چشمان نافذش به جای نگریستن به آرایش خویش، به عمق مشکلات جامعه می نگرد و یاران او می دانستند حتی در این لحظه ها، بهتر می توانند با او مشورت و کسب تکلیف کنندو او نیز در این اوقات ویژه راحت تر می تواند آن ها را در انجام مشکلاتشان راهنمایی کند.
خاطراتی از شهید رجایی ، حدیث جاودانگی
خرید مایحتاج خانه
یک شب بعد از فراغ از کار روزانه زودتر از حد معمول به منزل می رفت. در میدان سر چشمه به راننده اش گفت در کناری بایست، همینجا کار دارم . این توقف ناگهانی آن هم در آن وقت شب در جایی که خبری از مسائل مهم مملکتی یا کار اداری نبود همراهان را غافل گیر و بهت زده کرد. پرسیدم چه کاری دارید که بعد انجام دهیم. گفت می خواهم کمی پرتغال بخرم. گفتم اجازه بدهید یکی از محافظان بخرد. گفت: خودم باید بخرم تا بی واسطه در جریان تلاش مردم، وضع خرید و فروش، قیمت جنس، نگاه و احساسات فروشنده نسبت به کارکرد و سود و زیانش باشم. ضمنا می خواهم با انجام این نوع کار های شخصی، وظیفه ام از یادم نرود.
خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی ص 51
انتهای پیام/