پایگاه خبری و تحلیلی ماسال

سایت ماسال نیوز

اینجا یک پایگاه موقت برای سایت ماسال نیوز و انتشار حواشی اخبار پایگاه خبری تحلیلی ماسال است

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۶ بهمن ۹۳، ۱۴:۳۵ - مهدیه
    :(
  • ۴ آذر ۹۳، ۲۳:۱۶ - s.s
    [ki

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ب.ظ

۰

هشداری درباره رواج روضه های جعلی در فاطمیه!

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ب.ظ
زمانی که علمای بزرگ شیعه در دفاع از دولت مسلمان عثمانی دست به جهاد مسلحانه زدند و در مقابل نیروهای متجاوز انگلیس تا پای جان ایستادند و شهدای بسیاری تقدیم کردند، انگلیسی ها برآن شدند که فاصله میان شیعه و سنی و کینه های مذهبی در میان آنها را تشدید کنند.

به گزارش ماسال نیوز، چندی قبل استاد رسول جعفریان خاطره جالبی از رهبر انقلاب در خصوص نقل روضه های جعلی در نزد ایشان اظهار کرد.

استاد جعفریان می گویند: «آقای راشد یزدی به من گفتند، وقتی مداحی در حضور رهبری مطالب نادرستی گفت من به ایشان عرض کردم اینها وقتی در حضور شما این طور بگویند، جای دیگر چه ها خواهند گفت؟!  رهبری فرمودند: سال قبل هم این مطالب را گفت و به او یادآور شدم نادرست است، امسال دوباره می گوید! نمی شود انتظار داشت رهبری به هر کسی گیر بدهد. این افراد متخصص و صاحب نظر هستند که باید نظر بدهند و اجازه ندهند روزنه ها بسته شود».

در همین رابطه و با توجه اینکه به ایام فاطمیه نزدیک می شویم دکتر غلامحسین حسن زاده امامی یکی از کارشناسان علوم قرآنی و  حدیث، به بررسی روایی روضه «میخ و در» حضرت زهرا (س) که در بسیاری از محافل و مراسم عزاداری و بویژه در ایام فاطمیه نقل می شود پرداخته و نوشت:

درباره روضه مظلومیت حضرت زهرا (صلوات الله علیها) مطالب مختلفی در هیأتها نقل می شود که گاهی شنوندگان را دچار احساس تناقض و تعارض می کند. قطعا نمی توان گفت همه این روضه ها ساختگی است اما تأیید همه ادعاها نیز به دور از واقع نگری است. جدا ساختنِ واقعیات تاریخ از تحریفات و افزوده هایِ راویان نیاز به تحقیق و مراجعه به منابع معتبر قدیم شیعه دارد. چنین کاری نه تنها از توان عموم مردم خارج است بلکه حتی بسیاری از فضلا نیز از آن عاجزند یا حوصله و فرصت پرداختن به آن را ندارند. نگارنده این یادداشت -که همانند عموم مردم عزیزمان از شیعیان و ارادتمندان حضرت صدیقه کبری(صلوات الله علیها) هستم– با توجه به اینکه به لطف خداوند و به برکت شاگردی در محضر استادان برجسته در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا با شیوه های بررسی متن و سند روایات مذهبی و تاریخی آشنایی یافته ام چند سال پیش بر آن شدم که در این موضوع مراجعاتی انجام دهم و به تصویری روشن دستکم برای خود برسم. بنابراین انبوهی از مستندات و روایات را کتابهای معتبر و قدیمی گردآوری کردم که در اینجا صرفا چکیده ی بخشی از یافته هایم را عرضه می کنم. طبیعی است ارائه تفصیلی مستندات این بحث نیازمند تألیف یک کتاب تخصصی قطور است و در این مقاله نمی گنجد.

از یک زاویه می توان ماجرای مصیبتهای سنگین حضرت زهرا(س) پس از وفات پیامبر(ص) را به سه بخش تقسیم کرد:
بخش اول: حوادثی است که با استناد به روایات موجود در کتابهای قدیم شیعه و سنی قابل اثبات است و شواهد تاریخی و روایی کافی بر وقوع آنها در منابع معتبر قدیم وجود دارد.
بخش دوم: روایاتی است که صرفا در برخی از منابع شیعه نقل یا تأیید شده است.
بخش سوم: روضه هایی است که صرفا در صد سال اخیر بر سر زبانها افتاده و حتی در کتابهای دوره صفوی مثل بحار الانوار مجلسی(ره) نیز یافت نمی شود. اخیرا نیز روضه های جدیدی شنیده می شود که روز به روز در اثر قوه تخیل و ذوق سرشار برخی از مداحان تولید شده، به تدریج در قالب های جذاب هنری به فرهنگ عمومی ما تزریق می شود.

اینک توضیح بیشتر درباره موضوع:
بخش نخست:

انبوهی از کتابهای قدیم شیعه و سنی تصریح دارند که گروهی از حامیان خلافت ابوبکر، از جمله عمر بن خطاب پس از وفات پیامبر(ص) به خانه امیرالمؤمنین علی(ع) حمله ور شدند و تهدید کردند که علی(ع) باید از خانه بیرون آمده، برای بیعت با ابوبکر بشتابند وگرنه خانه ی ایشان را با ساکنانش به آتش خواهند کشید! در آنجا شخصی گفت: در این خانه دختر پیامبر (ص) نیز حضور دارد. اما عمر پاسخ داد: «حتی اگر فاطمه (س) در این خانه باشد فرقی نمی کند». روایات اشاره دارند که مهاجمان هیزم و آتش آوردند تا جدی بودن تهدید خود را نشان دهند. آنچه قطعی است اینست که مهاجمان «تهدید به آتش زدن» را بر زبان آورده، آتش را نیز حاضر کرده اند تا جایی که گویا دود به درون خانه امیرالمومنین(ع) راه یافته است. درباره چگونگی پایان یافتن ماجرا نیز روایتهای متفاوت و متعارضی وجود دارد. برخی از روایات می گویند یکی از کسانی که در خانه تحصن سیاسی کرده بودند، زبیر بود که بیرون آمد و با مهاجمان درگیر شد ولی مهاجمان شمشیر او را به سنگ زدند و شکستند. اما اینکه شخص امیرالمؤمنین (ع) نیز دست به شمشیر دراز کرده باشند صرفا در چند روایت ضعیف نقل شده و اثبات آن دشوار است.

جزئیات درگیری ها و بگومگوها بین دو طرف بسیار متعارض و متنوع نقل شده ولی اکثر این روایات دلالت دارند که مهاجمان در نهایت علی(ع) را با خود برده اند. قاعدتا بردن امیرالمؤمنین(ع) با وضع توهین آمیزی بوده و با ایشان –العیاذ بالله- همانند یک متهم رفتار کرده اند اما وقوع درگیری مسلحانه بین ایشان و مهاجمان در هیچ روایت معتبری ذکر نشده است. گویا ایشان نیز مثل هر مخالف سیاسی که نیروهای امنیتی برای دستگیری او به خانه اش هجوم می برند با بازداشت کنندگان رفته اند و مقاومت جدی نشان داده اند. با این حال دستگیری توهین آمیز امیرالمؤمنین(ع)، سودی برای مهاجمان نداشت زیرا علی(ع) زیر فشار تهدید و حمله مهاجمان با کسی بیعت نکردند.
تا اینجا مسأله هجوم به خانه فاطمه(س) و تهدید به آتش زدن خانه همراه با ساکنانش و دستگیر کردنِ توهین آمیز امیرالمؤمنین (ع) از اموری است که علمای شیعه از آغاز تاکنون درباره اش اتفاق نظر  داشته و دارند و حتی در منابع اهل سنت نیز جسته و گریخته مورد اشاره یا تصریح قرار گرفته است و جای تردید ندارد.
بی تردید توهین به امیرمؤمنان علیه الصلاة و السلام و تهدید به آتش زدن خانه ی اهل بیت پیامبر(ص) کاری نیست که بتوان آن را توجیه کرد یا سرپوشی بر آن گذاشت. همه ما به عنوان شیعیان امیرالمؤمنین(ع) بطور طبیعی در هر عرصه ای که آن حضرت در یک جبهه و دیگران در جبهه دیگری قرار گیرند در کنار مولایمان قرار می گیریم و بی تردید از آن حضرت دفاع می کنیم.

بخش دوم:
روایاتی در منابع قدیم وجود دارد که می گوید در اثر ضربه یا لگد قنفذ یا مغیره به بازو یا بدن حضرت زهرا(ع)، آن حضرت آسیب دیده اند و حضرت محسن سقط شده است. این روایات گرچه در منابع هزار سال پیش نیز یافت می شود اما علمای ما در همان زمان نیز درباره میزان صحت این روایتها اختلاف نظر داشتند. برخی از علمای قرن 4 و 5 مثل ثقة الاسلام کلینی (صاحب کتاب مشهور کافی) و شیخ مفید (دانشمند برجسته شیعه) –رضوان الله علیهما- به این روایات به دیده تردید می نگریستند. اما بزرگانی مانند شیخ صدوق و ابن قولویه قمی که هر دو از علمای قرن 4 هستند، صحت روایت مربوط به شهادت حضرت محسن و حضرت زهرا (س) را محتمل یا قوی می دانستند و چند روایت درباره این موضوع نقل کرده اند. بنابراین علمای بزرگ حدیث و کلام شیعه تا حدود سال 500 هـ درباره این روایت که حضرت زهرا(س) مورد ضرب و جرح بدنی قرار گرفته اند و به همین علت شهید شده اند اختلاف نظر داشتند. در قرنهای بعدی به تدریج در اثر عوامل مختلف تاریخی و اجتماعی –از جمله غلبه رویکرد اخباری بر علمای شیعه در عصر صفوی – عموم علما به سمتی گرایش پیدا کردند که ماجرای ضرب و جرح بدنی حضرت زهرا(س) را  قطعی تلقی کنند. گویا سید بن طاوس در قرن هفتم در تثبیت و تقویت این دیدگاه  نقش بارزی داشته و پس از ایشان نیز این روند ادامه یافت تا در عصر صفوی که با غلبه رویکرد اخباری در محافل علمی و حدیثی، تقریبا اجماع بر صحت این روایات تحقق یافت.

بخش سوم:
گفتیم که برخی از روضه ها صرفا در صد سال اخیر بر سر زبانها افتاده است. پیش از آنکه به این روضه ها بپردازیم لازم است مقدمه ای درباره تحولات منطقه خاورمیانه در صد سال گذشته بیان کنیم:
در اوایل قرن بیستم یعنی حدود صد سال پیش، دولت استعمارگر بریتانیای کبیر با امپراطوری عثمانی در نبرد بود و برای تضعیف و از پای در آوردن دولت عثمانی از ابزارهای متنوع سیاسی، نظامی، فرهنگی و مذهبی بهره می گرفت. در آن زمان یکی از عرصه های رقابت میان دولت عثمانی و انگلیسی ها، سرزمین عراق بود که به عنوان بخشی از امپراطوری پهناور عثمانی شناخته می شد. مراجع شیعه در عراق با اینکه از دولت سنی عثمانی رنجشهای بسیاری داشتند اما هرگز دعوت انگلیسی ها برای همکاری بر ضد دولت عثمانی را نپذیرفتند. در دهه های نخست قرن بیستم، علمای شیعه و سنی عراق در واکنش به خطر سلطه انگلستان، فضای صمیمیت و وحدت را در میان خود تقویت کردند. به عنوان مثال علمای شیعه عراق در روز میلاد پیامبر(ص) در جشنی که علمای سنی بصره برگزار می کردند شرکت می کردند و علمای سنی نیز در روز عاشورا در عزاداری های کربلا و نجف در کنار شیعیان حضور می یافتند. علمای بزرگ شیعه در دفاع از دولت مسلمان عثمانی دست به جهاد مسلحانه زدند و در مقابل نیروهای متجاوز انگلیس تا پای جان ایستادند و شهدایی تقدیم نمودند. در چنین شرایطی طبیعی بود که انگلستان به این نتیجه برسد که فاصله میان شیعه و سنی و کینه های مذهبی باید تشدید شود. گزارشهایی وجود دارد که نشان می دهد انگلیسی ها برای تشدید اختلاف میان شیعه و سنی در عراق تلاشهای پیدا و پنهانی انجام داده اند. از خاطرات برخی از علما دانسته می شود که سفارت انگلیس با چند واسطه و با فریب دادن برخی از مداحان و روضه خوانهای کربلا و نجف به ترویج هرچه بیشتر روضه پهلوی شکسته حضرت زهرا(س) اهمیت خاصی می داده است. به عنوان مثال با دو یا سه واسطه به برخی از روضه خوانها پولی می دادند و می گفتند این پول را فرد متدینی برای شما فرستاده و نذر کرده که فقط روضه پهلوی شکسته حضرت زهرا(س) را در اماکن پرجمعیت و با نظم خاصی بخوانید!! طرح پیچیده انگلستان برای نفوذ در حوزه علمیه نجف آنچنان گسترده بود که در یک برهه زمانی حتی شهریه خاصی از هندوستان برای طلاب ارسال می شد که به شهریه انگلیسی مشهور بود و بسیاری از طلاب متدین از دریافت آن پرهیز می کردند زیرا منبع آن را مشکوک می دانستند (1). در واقع سطح بالایی از آگاهی و بصیرت در میان طیف عظیمی از طلاب وجود داشت که آنها را نسبت به طرحهای انگلستان بیمه می کرد (2). درباره نقش انگلستان در نشر قمه زنی نیز گزارشها و مصاحبه هایی از ریش سفیدان حوزوی در اینترنت موجود است (3).
در اینجا بد نیست به عنوان یک نمونه دیگر از تلاش انگلستان برای تقویت افراطیگریِ فرقه ای و تشدید اختلافات به خاطره مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی اشاره شود. ایشان از مرحوم سردار کابلی ماجرای مفصلی نقل کرده اند که نشان می دهد انگلیسی ها از طریق یکی از مزدوران خود توانستند مرحوم میرزا حسین نوری(حاجی نوری) را به تألیف کتابی به نام «فصل الخطاب» وادار کنند. این کتاب حدود صد سال است که بهانه ای به دست وهابیها برای تکفیر شیعه شده است(4). در این کتاب با استناد به استدلالها و روایات ضعیف ادعا شده که قرآن موجود دچار تحریف جدی و فاقد اعتبار می باشد!! این کتاب چه در همان زمان و چه بعدها همواره توسط علمای بزرگ شیعه مورد انتقاد بوده و هست زیرا عموم علمای شیعه با تکیه به ادله مختلف عقلی و نقلی معتقدند « قرآن کریم از تحریف مصون بوده و هست» (5) اما آنچه برای انگلستان مهم بود این بود که در میان علمای هر فرقه به تقویت دیدگاههای شاذ و افراطی دامن بزند. طبیعی است قرآن به عنوان محور وحدت و اقتدار مسلمانان بزرگترین مانع در مقابل انگلستان به شمار می رفت بنابراین تلاش کردند آن را به محور اختلاف تبدیل کنند.
امروزه نیز بسیاری از شبکه های تلوزیونی که از یک سو به «دشنامگویی علنی به مقدسات اهل سنت» مشغولند و از سوی دیگر به ترویج «قمه زنی» و «آداب خرافی جدید» اهتمام دارند و این کارهای زشت را به عنوان «شعایر تشیع» قلمداد می کنند در لندن و نیویورک استقرار دارند. انگلستان در چند قرن گذشته افراطیهای ضد وحدت را در میان همه مذاهب اسلامی تقویت کرده است و امروز نیز در همین راستا فعالیت می کند. یکی از نمونه های دیگر، تقویت جریان تکفیری وهابی در میان اهل سنت است که در سه قرن اخیر به تکفیر و کشتار شیعیان و حتی اهل سنت مشغول بوده اند. وهابیها در عربستان دست به کشتار سنی های شافعی زدند به گونه ای که جوی خون به راه افتاد. شیخ احمد زینی دحلان شافعی (مفتی شافعی های عربستان در آن زمان) کتابی در این مورد با عنوان «فتنة الوهابیة» نوشته که بسیار خواندنی است (6).
روشن است که تقویت افراطیهای دو مذهب نتیجه ای جز تشدید تفرقه، افزایش کینه ها و تضعیف مسلمانان ندارد. با مطالعه تاریخ صد سال گذشته خاورمیانه نقش بارز وهابیهای عربستان و خاندان آل سعود را در فروپاشی دولت سنی عثمانی و تحکیم سلطه ی انگلستان و آمریکا بر خاورمیانه می توان دید همانطور که آل سعود امروز نیز در کشتار مردم عراق، پاکستان و لبنان و تضعیف سنی های فلسطین و کشتار اخوان المسلمین مصر نقش جدی دارند.

داستانی دروغین به نام روضه مسمار:
یکی از روضه هایی که از صد سال گذشته تاکنون روز به روز رواج و عمومیت بیشتری پیدا کرده روضه ی اصابت میخ در به سینه حضرت زهرا(س) است که به عربی از آن با عنوان ماجرای «خبر المسمار» یا «نبات المسمار» یعنی «ماجرای روییدن میخ در بدن » یاد می کنند. طبق این روضه، در هنگام حمله به خانه فاطمه(ع)، میخِ در با شدت تمام به ایشان اصابت کرد. به کار بردن کلمه «نَبَتَ» و «نَبات» شاید برای اینست که بگویند میخ، آنچنان با شدت اصابت کرده که از طرف دیگر بدن بیرون آمد و به عبارتی مجددا از جسم ایشان «روییده است»!!. اگر با رایانه به جستجوی کتابهای حدیثی شیعه بپردازیم خواهیم دید که این ماجرا در هیچیک از کتابهای قبل از 100 سال گذشته نقل نشده و همه شواهد نشان می دهند که این روضه در همین صد سال اخیر -به نام مظلومیت اهل بیت(ع) و به کام انگلیس و غرب - جعل و نشر شده است.
منبع اصلی روضه «خبر المسمار» کتابی است با عنوان «مؤتمر علماء بغداد» که به دروغ به «شبل الدوله مقاتل بن عطیه» (متوفای حدود 505 هـ) منسوب شده است. این در حالیست که سبک نگارش و ادبیات این کتاب به روشنی نشان می دهد که توسط یک نویسنده ی عرب معاصر تألیف شده و ربطی به مقاتل بن عطیه (متوفای حدود 505هـ) ندارد. دروغین بودن انتساب این کتاب به مقاتل بن عطیه چنان روشن است که حتی شخصیتی مثل استاد سید جعفر مرتضی عاملی که درباره باورهای مذهبی عامیانه شیعی بسیار متعصب هستند در کتاب «مأساة الزهراء(س)» احتمال دروغین بودن انتساب این کتاب به مقاتل را می پذیرند. همچنین استاد حسن انصاری (کتابشناس برجسته معاصر) درباره هویت این کتاب مقاله ای دارد و با استناد به شواهد متعدد اثبات می کند که این کتاب در دوره های اخیر نگاشته و به دروغ به مقاتل بن عطیه(قرن 6) منسوب شده است. در واقع همانطور که ما ایرانیان تفاوت آشکار نوشته های یک نویسنده معاصر مثل مرحوم جلال آل احمد با نوشته های نویسندگان قدیمی مثل سعدی شیرازی(قرن 7)  را به سادگی درک می کنیم تفاوت متن کتاب «مؤتمر علماء بغداد» با «نثر عربی تألیفات قرن 5 و 6» نیز برای محققان و کتابشناسان روشن است(7). نکته جالب دیگر اینست که نسخه خطی این کتاب در یکی از کتابخانه های هندوستان – که تحت استعمار انگلستان بوده – یافت شده و بعدا مکررا در کشورهای عربی چاپ و نشر شده است(8). البته شاید برخی بگویند از آنجا که این کتاب حاوی دفاعیات ارزشمندی از تشیع و بیانگر بسیاری از حقایق است پس نمی تواند کارِ دروغگویان یا مزدورانِ انگلستان باشد. در پاسخ این افراد باید گفت دروغگویانِ حرفه ای همواره دروغهای خود را در میان انبوهی از سخنان درست پنهان می کنند تا برای مخاطبانشان پذیرفتنی به نظر بیاید. اگر فردی تمام سخنانش دروغ باشد اساسا نمی تواند اعتماد مخاطبان را جلب کند. در هر حال کتاب منسوب به مقاتل بن عطیه گرچه شامل استدلالهای کلامی ارزشمندی است اما برخی از روایاتش فاقد ارزش تاریخی اند و اعتماد بیش از اندازه به آن نادرست است(9).
متأسفانه انبوهی از علمای صد سال اخیر -که امکانات رایانه ای امروزی را نداشتند- بر اثر عواطف پاک شیعی و اعتماد بیش از اندازه به شنیده ها، روضه «خبر المسمار» را حقیقت پنداشتند. اگر برخی از علما نیز در صحت آن تردید داشته اند از ترس اینکه مبادا موجب تضعیف احساسات و تعصبات شیعی مردم شود از بیان تردیدِ خود پرهیز کرده اند. در 100 سال اخیر برخی از علمای عالیقدر که از ذوق شعری برخوردار بودند احیاناً در لا به لای اشعار خود به روضه ی مسمار اشاره کرده اند. به عنوان مثال مرحوم محمدحسین اصفهانی غروی (متوفای 1361ق) که صاحب تألیفات در فقه و اصول و فلسفه است در یکی از اشعار خود می گوید:
«و لَستُ أدری خبرَ المِسمارِ             سَل صدرَها خزانةَ الأسرار»
مضمون این بیت اینست که: «نمی دانم روایت میخ در تا چه حد صحت دارد ولی می توانی از سینه فاطمه(س) که گنجینه اسرار است بپرسی که حادثه چه بوده است».
گرچه شاعر در این بیت به تردید خود اشاره می کند اما این بیت در کنار ابیات دیگر موجب ترویج و تأیید بیشتر این روضه شده است(10).
در یک کلام باید گفت آنچه قطعی است اینست که روضه اصابت میخ در به سینه حضرت زهرا(س) ساختگی است و سازنده آن حتی اگر فریب خورده ی انگلیس نباشد دستکم فردی غیرقابل اعتماد بوده زیرا نوشته های خود را به دروغ به یکی از شخصیتهای قرن 6 منسوب می کرده است و چنین فرد دروغگویی قابل اعتماد نیست.
اکنون که با استفاده از رایانه و نرم افزارهای موجود امکان جستجوی دقیق و سریع در آثار معتبرحدیثی و تاریخی شیعی فراهم است روا نیست ترویج روضه های جعلی همانند گذشته استمرار یابد. صداقت حکم می کند وقتی تحقیقات علمی، دروغین بودن یک مطلب را نشان داده است دیگر آن را نقل یا تأیید نکنیم و به نقل روایات معتبر یا روایاتی که ظن قوی یا اطمینان به جعلی بودنش نداریم اکتفا کنیم. هیچ لزومی ندارد برای داغتر کردنِ تنور هیأتها به نشر جعلیات ادامه دهیم.
بی تردید مظلومیت صدیقه کبری صلوات الله علیها قابل انکار نیست و برای تبیین این مظلومیت نیازی به مبالغه یا استناد به جعلیات نیست. اگر حقایق تاریخی همانگونه که بوده –بدون تحریف– نقل شود نه تنها هیچ آسیبی به مذهب راستین تشیع وارد نمی شود بلکه اعتماد جوانان به منبرها و هیأت ها بیشتر خواهد شد.
به نظر می رسد معتبرترین روضه ها برای حضرت زهرا (صلوات الله علیها) همان روضه هایی است که شهید آیت الله مرتضی مطهری (ره) خوانده اند و در مجموعه آثار ایشان قابل دسترسی است(11).
 
 
 
منابع:

[1] . درباره شهریه انگلیسی به خاطرات مرحوم آیت الله سید حسن موسوی شالی(متوفای 1385 ش) از علمای اهل معنا و محبوب قزوین مراجعه فرمایید. روایتی از این خاطره در لینک (+) قابل دسترسی است:
[2] . استاد مطهری نیز خاطره جالبی از آیت الله میرزا محمدصادق اصفهانی(همدرس آیت اله سید ابوالحسن اصفهانی) نقل می کند که نشان دهنده عمق برنامه های انگلستان برای نفوذ در میان طلاب حوزه نجف از زمان مرحوم آخوند خراسانی(متوفای 1329ق) است. مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏27، ص: 333
[3] . لینکهای + و + را ملاحظه فرمایید.
[4] . خاطره ی مرحوم مرعشی نجفی را در لینکهای + و + مطالعه فرمایید:
[5] . مرحوم آیت الله محمد هادی معرفت نقد محققانه ای بر ادعاهای میرزا حسین نوری نوشته اند که با عنوان «صیانة القرآن من التحریف» منتشر شده است.  ترجمه فارسی این کتاب نیز با عنوان «تحریف ناپذیری قرآن» در بازار موجود است.
[6] . این کتاب با عنوان «فتنه وهابیت» به فارسی ترجمه شده و انتشارات مشعر آن را منتشر کرده است.
[7] . در کتاب «مؤتمر علماء بغداد» مثلا اصطلاحاتی مثل «الخلیفة الشرعی» ، «الشرعیة» ، «موجها الخطاب إلی» ، «موسوعات» ، «بائعی الضمائر» ، «مؤتمر» ، «حروب دفاعیة» ، «المؤهلات» ، «القوة الجنسیة الطائشة» ، «العادة السریة» ، «المیوعة» ، «نتائج سلبیة معکوسة» ، «الکرة الأرضیة» «ظروف» ، «المبرّر» ، «امتدَّت الیه یدٌ أثیمة» ،  و غیره به معنای معاصرشان به کار رفته اند. این در حالیست که هیچیک از این اصطلاحات در کتب تاریخ و کلام قرن 5 و 6 به معنای امروزی به کار نمی رفتند. بنده خودم سالها پیش ترجمه فارسی این کتاب را خواندم و لذت بردم ودرباره هویت کتاب کنجکاو نشدم ولی اخیرا وقتی متن عربی اش را دیدم شگفت زده شدم که چطور هنوز برخی گمان می کنند این متن متعلق به قرن 6 است؟! متن روان و امروزی این کتاب مرا به یاد ادبیات روحانیون شیعه تحصیلکرده عراق انداخت. چنین متنی قطعا متعلق به عصر حاضر است.
[8] . مقاله استاد حسن انصاری درباره کتاب مؤتمر علماء بغداد را در لینک + می توانید مطالعه کنید.
[9] . کتاب منسوب به مقاتل بن عطیه به فارسی نیز ترجمه شده است. یکی از مؤلفان افراطی که ظاهرا لبنانی است به نام «محمد جمیل حمود» نیز شرحی بر این کتاب نوشته که با عنوان «ابهی المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد» منتشر شده است. وی در مقدمه خود تقریب مذاهب و وحدت اسلامی  را انحراف از تشیع قلمداد کرده!! و به منادیان وحدت تاخته است.
[10] . متن کامل این شعر و اشعار مشابه را بنگرید در: عوالم العلوم، ج11 ، قسم2، پاورقی ص582 و 583
[11] . روضه هایی که استاد مطهری(ره) برای حضرت زهرا(صلوات الله علیها) خوانده اند در این آدرس ها قابل دسترسی است: مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى ، ج‏16 ،  ص57 و 58  و 94 و 95 و ج‏24، صفحات 276 تا 278 .



پی نوشت:

روضه های حضرت زهرا سلام الله علیها به روایت استاد شهید مطهری:
مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى (ج‏16  ص57 و 58) :
ایام از نظرى به حضرت زهرا (سلام اللَّه علیها) تعلق دارد. نکته‏اى را چون دیشب یکى از جوانان سؤال کرد مى‏خواهم برایتان عرض کنم، شاید خوب باشد. البته من هیچ وقت اصرار ندارم که در هر سخنرانى لزوماً ذکر مصیبت کنم. اگر سخن رسید به جایى که ببینم ذکر مصیبت کردن، به خودم تحمیل کردن است و باید از جایى به جاى دیگر بروم، نمى‏گویم. ولى اکثر، خصوصاً در ایام مصیبت، ولو به‏طور اشاره هم شده است ذکر مصیبت مى‏کنم. جوانى از من پرسید که آیا این کار ضرورتى یا حسنى دارد یا نه؟ اگر بناست مکتب امام حسین علیه السلام احیا بشود، آیا ذکر مصیبت امام حسین هم ضرورتى دارد؟ گفتم بله، دستورى است که ائمه اطهار به ما داده‏اند و این دستور فلسفه‏اى دارد و آن اینکه هر مکتبى اگر چاشنیى از عاطفه نداشته باشد و صرفاً مکتب و فلسفه و فکر باشد، آنقدرها در روحها نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولى اگر یک مکتب چاشنیى از عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت مى‏دهد. معنا و فلسفه یک مکتب، آن مکتب را روشن مى‏کند، به آن مکتب منطق مى‏دهد، آن مکتب را منطقى مى‏کند. بدون شک مکتب امام حسین منطق و فلسفه دارد، درس است و باید آموخت اما اگر ما دائماً این مکتب را صرفاً به صورت یک مکتب فکرى بازگو کنیم حرارت و جوشش گرفته مى‏شود و اساساً کهنه مى‏گردد.
این، بسیار نظر بزرگ و عمیقانه‏اى بوده است، یک دوراندیشى فوق العاده عجیب و معصومانه‏اى بوده است که گفته‏اند براى همیشه این چاشنى را از دست ندهید؛ چاشنى عاطفه، ذکر مصیبت حسین بن على علیه السلام یا امیرالمؤمنین یا امام حسن یا ائمه دیگر و یا حضرت زهرا (سلام اللَّه علیها). این چاشنى عاطفه را ما حفظ و نگهدارى کنیم.
چون این ایام فاصله زمان وفات رسول اکرم و وفات حضرت زهرا هست قهراً تعلق بیشترى به وجود مقدس ایشان دارد. دو سه کلمه‏اى ذکر مصیبت مى‏کنم.
نوشته‏اند: «ما زالَتْ بَعْدَ ابیها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ، باکِیَةَ الْعَیْنِ، مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ». زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه‏اى را که به سر بسته بود از سر باز کند. روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوانتر مى‏شد. بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمى گریان دیدند. «مُنْهَدَّةَ الرُّکْنِ» این جمله معنى عجیبى دارد. «رکن» یعنى پایه، مثل یک ساختمان که پایه‏هایى دارد و روى آن پایه‏ها ایستاده است. از نظر جسمانى، پا و ستون فقرات رکن انسان است، یعنى انسان که مى‏ایستد روى این بناى استخوانى مى‏ایستد. گاهى از نظر جسمى، این رکن خراب مى‏شود، مثل کسى که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد. ولى گاهى انسان از نظر روحى آنچنان درهم کوبیده مى‏شود که گویى آن پایه‏هاى روحى که روى آن ایستاده است خراب شده است. زهرا را بعد از پدر اینچنین توصیف کرده‏اند. زهرا و پیغمبر عاشقانه یکدیگر را دوست مى‏دارند. به فرزندانش امام حسن و امام حسین که نگاه مى‏کند، بى اختیار مى‏گرید، مى‏گوید: فرزندان من! کجا رفت آن پدر مهربان شما که شما را به دوش مى‏گرفت، شما را به دامن مى‏گذاشت و دست نوازش به سر شما مى‏کشید؟.
ولا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلى العظیم و صلّى اللَّه على محمّد و آله الطّاهرین.
 
 
مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى    ج‏16    ص94 و 95
زهرا قبل از وفات مخصوصاً لباس پاکیزه‏اى پوشید که احتضارش در آن حالت باشد. اسماء بنت عمیس مى‏گوید: یک روز (حال یا هفتاد و پنج روز و یا نود و پنج روز بعد از وفات رسول اکرم) دیدم مثل اینکه حال بى‏بى بهتر است، از جا حرکت کرد و نشست، سپس حرکت کرد و غسل نمود و بعد فرمود: اسماء! آن لباسهاى پاکیزه مرا بیاور «1». من خیلى خوشحال شدم که الحمد للَّه مثل اینکه حال بى‏بى بهتر است. ولى بى‏بى جمله‏اى گفت که تمام امیدهاى اسماء به باد رفت. فرمود: اسماء! من الآن رو به قبله‏ مى‏خوابم، تو هُنَیئه‏اى، لحظه‏اى، لحظاتى با من حرف نزن، همینکه مدتى گذشت مرا صدا کن، اگر دیدى جواب ندادم بدان که لحظه مرگ من است. اینجا بود که تمام امیدهاى اسماء به باد رفت. طولى نکشید که اسماء فریاد کشید و به سراغ على رفت و على را از مسجد صدا کرد و حسنین آمدند.
ولا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظیم و صلّى اللَّه على‏ محمّد و آله الطّاهرین. باسمک العظیم الاعظم الاجلّ الاکرم یا اللَّه ....
خدایا ما را قدردان اسلام و قرآن قرار بده، توفیق عمل و خلوص نیت به همه ما کرامت بفرما، انوار محبت و معرفت خودت را در دلهاى ما قرار بده، نور محبت و معرفت پیغمبر و آل پیغمبرت را در دلهاى ما بتابان، اموات ما مشمول عنایت و رحمت خودت بفرما.
و عجّل فى فرج مولانا صاحب الزمان.
______________________________
(1) اسماء، کلفت و این حرفها نبوده. او به اصطلاح جارى قبلى حضرت زهرا بوده یعنى قبلًا زن جناب جعفر بود که آن وقت مى‏شد جارى حضرت زهرا. بعد از جناب جعفر زن ابوبکر شد که محمدبن ابى بکر که بسیار مرد شریفى است از همین اسماء به دنیا آمد. بعد از ابوبکر حضرت امیر با اسماء ازدواج کردند که محمّد بن ابى بکر پسرخوانده امیرالمؤمنین شد و تربیت شده امیرالمؤمنین است و ولاى امیرالمؤمنین را دارد و با پدرش ارتباطى ندارد. غرض این است که اسماء زن مجلّله‏اى است. همان وقت هم که همسر ابوبکراست، ولایش با على علیه السلام است، دوست على است و ارادتمند به خاندان على نه به خاندان شوهرش.
 
 
مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏24، ص: 276 تا 278
لزوم اصلاح عزاداریها
مسجدها باید محفوظ بماند، امامت جماعت‏ها باید محفوظ بماند، منبرها باید محفوظ بماند، روضه‏ها باید محفوظ بماند، ذکر مصیبت‏ها باید محفوظ بماند اما باید اصلاح شود. تحریفات در ذکر مصیبت‏ها الى ماشاءاللَّه است. جعل، دروغ، وضع در این قضایا الى‏ماشاء اللَّه است و اینهاست که روضه‏ها و ذکر مصیبت‏ها را کم اثر کرده والّا اصل روضه و ذکر مصیبت باید باقى بماند و مسئله امام حسین و اشک ریختن براى امام حسین و محرّم و عاشورا و تظاهرات براى محرّم و دسته بیرون آمدن، تمام اینها باید محفوظ بماند ولى البته من نمى‏گویم حتما باید به آن شکلى که از زمان قاجاریه معمول شده که بیشتر از قفقاز به این طرف آمده انجام شود[1] و حتما اینها هم باید باشد. اینها کارهاى جدیدى است که بیرون آمده، بسیارى از اینها درست نیست و باید عزاداریها را اصلاح کنیم. شیعه قسمتى از کیان خودش را با همین حَنین‏ها و ناله‏ها و فریادها و شکایت کردن از ظلم‏ها حفظ کرده‏است.
روضه‏هایى که تا حالا بوده، آیا خیال مى‏کنید نقشى در این انقلاب نداشت؟ همینها بود که از یزید و ابن زیاد و عمر سعد چنین چهره‏هایى ساخت، بعد ظالمها را در چهره یزیدها و ابن زیادها و عمر سعدها نشان داد و همین خودش منشأ حرکت در میان مردم شد.
ریّان بن شبیب مى‏گوید در روز اول محرّم رفتم خدمت ثامن‏الحجج (علیه آلاف التحیة و الثناء) امام رضا علیه السلام، دیدم حال حضرت منقلب است و دارد در خانه اشک مى‏ریزد. من هم غافل و بى خبر، تعجب کردم که چرا حضرت این طور است.
پرسیدم: آقا چرا حالتان این طور است، آیا حادثه‏اى پیش آمده؟ فرمود: مگر نمى‏دانى امروز روز اول محرم و روز مصیبت ما اهل بیت است؟! بعد حضرت به من رو کرد و فرمود: پسر شبیب! هرگاه بر چیزى خواستى بگریى بر جدّ ما حسین بن على علیه السلام گریه کن.
چرا ائمه ما ذکر مصائب مادرشان زهرا را مى‏کردند و مى‏گریستند؟ اصلا چرا حضرت زهرا دستور داد شبانه دفنش کنند؟ چرا فرمود نمى‏خواهم کسى از کسانى که به من ظلم کرده‏اند در تشییع جنازه‏ام شرکت کنند؟ براى این که مى‏خواست این ظلم در جهان لوث نشود، زیرا لوث شدن ظلم گناه است. مى‏خواست تا بعد از چهارده قرن هم بیایند و بگویند:
فَلِأَىِّ الْامورِ تُدْفَنُ لَیْلا
       
بَضْعَةُ الْمُصْطَفى‏ وَ تُعْفى‏ ثَریها
چرا پاره جگر پیغمبر شبانه باید دفن شود؟ چرا باید محل قبرش مخفى بماند؟
مى‏خواستند این علامت سؤال همیشه باقى بماند، مى‏خواستند این ظلم و این مظلومیت فراموش نشود.
زهرا از دنیا رفت‏ «1». خبر در گذشت زهرا در مدینه پیچید. مردم ریختند جلو خانه على و زهرا، آماده تشییع جنازه زهرا. یکى از اصحاب (ابوذر یا مقداد) بیرون آمد و گفت: ایهاالناس متفرق شوید، امروز زهرا دفن نمى‏شود. (البته نگفت که زهرا وصیت کرده که من باید شب دفن شوم، بلکه این حرف راست را گفت: زهرا امروز دفن نمى‏شود.) مردم متفرق شدند به خیال این که زهرا فردا دفن خواهد شد و فردا در تشییع جنازه زهرا شرکت خواهند کرد. على‏القاعده کسانى که زهرا از آنها بیشتر ناراضى بود بیشتر خودشان را آماده مى‏کردند که در تشییع جنازه زهرا بیتابى کنند، براى این که گذشته لوث شود؛ همان کارى که مأمون در تشییع جنازه حضرت رضا کرد. ولى همین که هوا تاریک شد و همه در خانه‏ها رفتند و خوابیدند على مقدمات غسل و کَفَن و دفن کردن زهرا را فراهم کرد. به دست خودش زهرا را غسل داد.
مطابق روایتى که در بحارالانوار هست اولاد زهرا (حسن، حسین، زینب و امّ‏کلثوم) و خادمه خانه فضّه همه در آن دل شب بیدار بودند. على وقتى که جنازه زهرا را در اتاق برد، خودش به تنهایى زهرا را کفن کرد. بعد از کفن، فریاد على بلند شد، اطفال کوچک زهرا از هشت ساله تا سه چهار ساله و فضّه را صدا زد: یا حسن، یا حسین، یا زینب، یا امّ کلثوم، یافضّه! هَلُمّوا تَزَوَّدوا مِنْ امِّکُمْ‏ بیایید با مادر خودتان وداع کنید. آنها از ناحیه على اجازه یافتند. حسنین آمدند خود را به روى سینه زهرا
______________________________
(1). [این سخنرانى در شب شهادت حضرت زهرا علیها السلام ایراد شده است.]
انداختند. فریاد یا امّا یا امّا به آسمان بلند شد. زینب و ام کلثوم که کوچکتر از آنها بودند خودشان را روى پاهاى زهرا انداختند. على در کنارى ایستاده است، مثل ابر بهار اشک مى‏ریزد و این منظره دلسوز را تماشا مى‏کند. على ولىّ خدا آنجا ایستاده است. بچه‏هاى زهرا، حسنین، دو سبط پیغمبر، سَیِّدَىْ شَبابِ اهْلِ الْجَنَّة هستند. روح زهرا در این اتاق است. بنابراین اگر حادثه معجزه‏آمیز رخ مى‏دهد هیچ جاى تعجب نیست. على در اینجا شهادت مى‏دهد و قسم مى‏خورد که در آن حال وضع عجیبى را به چشم خود مشاهده کردم و به گوش خود شنیدم: اشْهِدُ اللَّهَ انَّها حَنَّتْ وَ انَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْها. مى‏گوید من خدا را گواه مى‏گیرم که در همان حال صداى ناله زهرا را شنیدم، زهرا دستها را از کفن بیرون آورد و فرزندان خود را در بغل گرفت. صدایى آسمانى شنیدم که به من گفت: على! اولاد زهرا را از روى بدن زهرا بردار که ملکوتیان به فغان آمده‏اند.
 
[1] . ظاهرا منظور استاد در اینجا قمه زنی است که از فرهنگ قفقاز در زمان وارد ایران شده است.

انتهای پیام/
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۰۱
ماسال نیوز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی