ارتباط و مذاکره با آمریکا، هم خیانت و هم حماقت است!
کسانی که دم از مذاکره با امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست.
کسانی که دم از مذاکره با امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد نیستند؛ یکی از این دو تاست. در حالی که دشمن اینطور اخم میکند، اینطور متکبّرانه حرف میزند، اینطور به ملت ایران اهانت میکند، تصریح هم مینماید که میخواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّهای در اینجا ذلیلانه و زبونانه میگویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانه بیغیرتی است؛ این سیاستمداری نیست. سعی میکنند رنگ و لعابی از فهم سیاسی به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسی است.
ملت ایران آرمانها و مقاصدی دارد که در دنیا هر کس به این مقاصد و نیز به ملت ایران احترام گذاشته و نظام جمهوری اسلامی را قبول کرده، ملت ایران در طول زمان با او مثل یک طرفِ برابر و مساوی وارد میدان مذاکره و معامله شده است. ما با شوروی هم ارتباطات داشتیم، با اروپا و همه دنیا هم ارتباطات داریم. مسأله امریکا این است که هویّت اسلامی و ملی ما را قبول ندارد و این را به زبان میآورد. چرا عدّهای از مدّعیان سیاست و فهم، نمیفهمند؟! واقعاً جای تأسّف است. حکومتی که اینطور صریحاً میگوید میخواهم علیه نظام اسلامی و خواستِ ملت ایران عمل کنم و برای براندازی این نظام بودجه میگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است!
رهبر انقلاب اسلامی - یکم خردادماه 1381
متن کامل:
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
به همه شما برادران و خواهران عزیزی که در این جلسه صمیمی و باصفا حضور
دارید، خوشامد عرض میکنم و سالگرد حادثه بسیار مهم و ماندگار پیروزی در
جبهه خرمشهر و برگرداندن این شهر به پیکر خونین کشور به وسیله دلاوران مؤمن
ارتش و سپاه و نیروهای جان بر کف بسیج را به همه رزمندگان و ایثارگران و
خانوادههای همه شهیدان و جانبازان تبریک میگویم. امروز این سالگرد مبارک،
مبارکتر و فرخندهتر شده است؛ به خاطر اینکه با روز آغاز امامت و ولایت
مولا و سیّد ما حضرت بقیةاللَّه
ارواحنافداهوعجّلاللَّهتعالیفرجهالشّریف مقارن شده است. امیدواریم این
ملت و این کشور، همیشه مشمول برکات ادعیّه زاکیّه آن بزرگوار و توجّهات
عطوفانه آن مولای کریم بوده باشند.
واقعه خرمشهر از دور فقط یک حادثه تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور
و افتخارآمیز است؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ بود. وقتی
رژیم عراق با تشویق دولتهای دشمنِ انقلاب به مرزهای ما حمله کرد، هدفگیری
دقیقی کرده بود. خرمشهر، قدمِ اوّل و بسیار مؤثّر از این هدفگیری بود. هدف
آنها به طور خلاصه این بود: با خود فکر کرده بودند با پیروزی انقلاب، ایران
اوّلاً نیروی مسلّحی ندارد که از مرزها دفاع کند؛ ثانیاً سامان اداری و
اجتماعىِ درستی ندارد تا بتواند به دفاع از کشور و منافع ملی بپردازد؛
ثالثاً در دنیا انقلاب طرفداری ندارد. یک طرف امریکا بود، دشمنِ پر از حقد و
کینه علیه انقلاب - چون انقلاب سلطه امریکا را بر این کشور از بین برده
بود، بنابراین از غضب و کینه بر انقلاب و نظام اسلامی پُر بودند - یک طرف
هم شوروی سابق بود؛ آن هم با دلایل دیگری علیه انقلاب اسلامی. این دو
ابرقدرت که در دهها مسأله با هم اختلاف داشتند، در دشمنی با ایران با
یکدیگر اتّحاد کلمه داشتند و هر دو به رژیم عراق صمیمانه و با همه وجود کمک
و از آن دفاع میکردند! ناتو و قدرتهای اروپایی به عراق کمک کردند؛ هواپیما
دادند، بمب دادند، تانک دادند، وسایل شیمیایی دادند، هلیکوپتر دادند، موشک
دادند. اروپای شرقی نیز که آن روز زیر سیطره حکومت شوروی و وابسته به آن
بود، هرچه عراق میخواست، به او داد. بنابراین یک طرف عراق بود با حمایت
امریکا و شوروی و ناتو و ورشو - که همان پیمان اروپای شرقی و کشورهای بلوک
کمونیست بود - و همچنین دولتهای عربی منطقه که پول و سلاح و امکانات و
مشاور نظامی و هرچه دولت بغداد برای رسیدن به هدفهای خود در این حمله
احتیاج داشت، بیدریغ در اختیار او قرار میدادند؛ یک طرف هم نظام جمهوری
اسلامی بود.
امریکا با این نظام بد بود و برای اینکه این نظام از بین برود،
لحظهشماری میکرد. شوروی هم با این نظام بد بود؛ اروپاییها هم با آن
هیچگونه رابطهای نداشتند و هیچ دلسوزیای برای آن نمیکردند؛ دولتهای مرتجع
هم به گونه دیگر. امکانات مالی کشور، بسیار ضعیف؛ نیروهای مسلّح، نامنسجم؛
وسایل نظامی، بعضی کهنه و فرسوده و بعضی منتظر قطعهای بود که به ما
نمیفروختند. هواپیما داشتیم، قطعه نداشت؛ تانک داشتیم، قطعه نداشت و دنیا
به ما نمیفروخت؛ در داخل هم از این وسایل هیچ چیز تولید نمیشد.
در چنین وضعیتی، طبیعت قضیه چیست؟ طبیعت قضیه همان چیزی است که عراق
پیشبینی کرده بود: با یک حمله بیاید ابتدا خرمشهر را بگیرد، بعد اهواز را
بگیرد، بعد دزفول را بگیرد و در نهایت خوزستان را از ایران جدا نماید؛ سپس
شروع به چانهزنی کند. خوزستان را تا آخر پس ندهد، منابع نفتی کشور را در
اختیار بگیرد و بعد هم دولت انقلاب را از موضع ضعف و ذلّت پای میز مذاکره
بنشاند. این، نقشه رژیم عراق و در حقیقت نقشه امریکا و شوروی بود.
در قدمِ اوّل، نیروهای عراقی پیشرفتهایی کردند و تا سیزده چهارده کیلومتری
اهواز هم رسیدند؛ اما وقتی خواستند به خرمشهر - که مرزِ نزدیکتر بود -
حمله کنند، دچار مانع شدند. علّت هم این بود که نیروهای مردمی، جوانان مؤمن
و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند؛ یعنی در اینجا انقلاب شروع کرد خود
را نشان دادن؛ بنابراین دشمن نزدیک اهواز زمینگیر شد. آنجا نیروهای مسلّح و
ارتش و نیروهای مردمی پشت سر هم مثل کوه در مقابل دشمن ایستادند و این
اوّلین تودهنیای بود که به آنها زده شد. اما غم، دل ملت ایران را گرفته
بود؛ چون هزاران کیلومتر از خاک کشور زیر چکمه دشمن قرار داشت. بنده در
ماههای اوّلِ جنگ، در همان مناطق بودم؛ هم وضع مردم و هم وضع نیروهای مسلّح
را میدیدم. نیروهای مسلّح، عازم و جازم بودند؛ اما غم سنگینی بر دلشان
نشسته بود. بتدریج عظمت نیروهای مردمی، خود را نشان داد. سپاه پاسداران
بهسرعت خود را سازماندهی کرد و نیروهای مردمی و بسیج مردمی بتدریج سازمان
پیدا کردند؛ یعنی جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، خود را در اراده و
عمل و قدرت مدیریّت انسانها نشان داد.
دنیای سیاسی - مثل سازمان ملل و امثال آن - با ما چه کرد؟ دنیا از همه طرف
فشار آورد که بنشینید با عراق مذاکره کنید و جنگ و مقاومت را متوقّف
سازید. این یکی از نقاط عبرت است؛ جوانان ما روی این نقاط خیلی تکیه کنند.
ما دولتِ تازه کاری داشتیم که دو سال روی کار آمده و با چنین حمله سنگینی
مواجه شده بود و دشمن در هزاران کیلومتر زمین ما، از جنوبیترین نقطه تا
شمالیترین نقطه همسایگی با عراق، مستقر شده بود؛ اما در این حال به ما
میگفتند بیایید مذاکره کنید! مذاکره از موضع ضعف و ذلّت و همراه با دست پُر
حریف در چانهزنی. آن روز اگر مذاکره صورت میگرفت - که یک عدّه از
سیاسیّون، همان روز به امام فشار میآوردند که بنشینید مذاکره کنید -
مطمئنّاً عراق از بخش عمده خاک ما خارج نمیشد و تا امروز خوزستان و خرمشهر و
شاید بسیاری از مناطق دیگر همچنان زیر چکمه نیروهای متجاوز بیگانه بود.
اما امام ایستاد. منطق امام این بود که وقتی متجاوز در خاک ماست و با دست
پُر ما را تهدید میکند، ما مذاکره نمیکنیم. مذاکره آن وقتی صورت میگیرد که
دشمن از تمام خاک ما خارج شود. امروز عدّهای ناجوانمردانه این حقیقت را
ندیده میگیرند. آن روز عدّهای، از جمله همان روسیاهان فراری از کشور که
امروز به دامن امریکا و اروپا و جاهای دیگر پناه بردهاند، از طریق محافل
سیاسی و روزنامهها و رادیو و تلویزیون - که در دست آنها بود - مرتّب فشار
میآوردند که امام باید مذاکره کند. هیأتهای بینالمللی هم مرتّب به ایران
میآمدند و میگفتند مذاکره کنید. امام با الهام از همان بینش روشن، ایمان
راسخ، توکّل به خدا و قدرت اراده ایستاد و گفت اگر ما توانستیم سرزمینهای
خود را پس بگیریم، آنگاه وقت مذاکره است؛ امروز وقت مذاکره نیست؛ عملاً هم
همینطور شد.
در چنان شرایطی که غم، دلها را فرا گرفته و رجزخوانیهای عراق همه دنیا را
پُر کرده بود، نیروهای ما از کمترین امکانات مادّی برخوردار نبودند. اینکه
میگویم کمترین امکانات مادّی، یک حقیقت است. من فراموش نمیکنم، یکی از
سرداران و فداکاران آن روز - که امروز بحمداللَّه در همین جلسه حضور دارند -
به اتّفاق چند نفر در اهواز پیش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز
میخواستند تا بتوانند قدری در مناطقِ جلوتر ایستادگی و مبارزه کنند؛ اما
کسی نبود به اینها این چند قبضه خمپارهانداز را بدهد! ما برای سیم خاردار و
گلوله و آر.پی.جی مشکل داشتیم؛ تانک و نفربر و امثال اینها که به جای خود.
آنچه در اختیار ملت ایران بود، عبارت بود از یک اراده قوی و نشاط
همهجانبه که برخاسته از ایمان و آگاهی بود. اینکه امام فرمودند «خرمشهر
را خدا آزاد کرد»، یعنی این.
خوب است در اینجا یاد شهید عزیزمان «صیّاد شیرازی» را گرامی بداریم. خیلی
از فرماندهانِ آن روز بحمداللَّه امروز زنده و سر حال و مشغول انجام
وظیفهاند و بعضی هم به شهادت رسیدند. این شهید و همکارانش در سپاه و ارتش
مجموعه توانایی را تشکیل دادند و عملیات امام رضا، فتحالمبین و سپس
بیتالمقدّس را طرّاحی و اجرا کردند و بتدریج کارایی انقلاب و اسلام و یک
ملت مؤمن را در این منطقه بسیار خطیر، مقابل چشم همه گرفتند. هیچ کس در
دنیا باور نمیکرد که نیروهای مسلّح ما بتوانند خرمشهر را پس بگیرند؛ چون
خرمشهر رفته بود. همین مناظری که شما امروز میبینید اسرائیلیها با تانک در
جنین به وجود میآورند، شبیه همین را در خرمشهر ما به وجود آوردند. البته -
همانطور که پدر عزیز شهید «جهانآرا» گفتند - جوانان ما مقاومت کردند و
مدّتی دشمن را پشت در نگهداشتند. حدود چهل روز یا بیشتر، جوانان مؤمن و
نیروهای مسلّح ما توانستند به ارتش عراق تودهنی و او را پس بزنند؛ ولی
بالاخره بسیاری شهید شدند و خرمشهر از ملت ایران غصب شد.
وقتی نیروهای مسلّح ما در عملیات بیتالمقدّس با تدبیر، روشنبینی، اراده
برخاسته از ایمان، توکّل به خدا، استفادهی از همه امکانات - یعنی نگذاشتند
جزئی از امکانات هدر برود - و با تکیه به نیروی خود و اعتماد به خدای
متعال حرکتشان را شروع کردند، هیچ کس در دنیا باور نمیکرد اینها بتوانند
خرمشهر را آزاد کنند؛ اما توانستند. وقتی ما اعلام کردیم خرمشهر را پس
گرفتهایم، تا یکی دو روز خبرگزاریهای دنیا حاضر نبودند این خبر را پخش
کنند - با چشم تردید به آن نگاه میکردند - اما این اتّفاق افتاد و آخر هم
همه مجبور شدند به این پیروزی اذعان کنند. در این عملیات، رزمندگان ما بیش
از پانزدههزار اسیر عراقی گرفتند و به اردوگاههای اسرا به عقب جبهه
فرستادند. البته خرمشهر آزاد شد؛ اما بسیاری از سرزمینهای ما همچنان در زیر
پای دشمن بود. مهران و نفتشهر و صدها شهر و روستای ما در طول مرز مغصوب
بود.
در همین خلال، کسانی که حاضر نبودند برای انقلاب و منافع این کشور یک قدم
بردارند، بلکه فقط بلد بودند نق بزنند و علیه انقلاب بهانهگیری کنند، باز
فشار میآوردند که جنگ را تمام کنید. اگر اراده قوی و مصمّم و ایستادگی امام
نبود، مطمئنّاً جنگ جز با پیروزی دشمن تمام نمیشد. همین نفسهای خبیثی که
آن روز این وسوسهها را در کشور میدمیدند، امروز هم بعضیشان سر بلند
کردهاند و همان حرفها را تکرار میکنند و میگویند چرا بعد از فتح خرمشهر
آتشبس را قبول نکردید؟! بعد از فتح خرمشهر، هنوز بخش عظیمی از سرزمینهای
ما - مرزها و شهرهای ما - و نیز گروه کثیری از مردم ما در اختیار رژیم
متجاوز بودند. تهدید بالای سرِ مرزهای ما بود و دشمن از همه طرف تجهیز
میشد. باید شرّ دشمن از سر مرزها کم میشد؛ این یک بینش خردمندانه بود. آن
روز همه دلسوزان کشور، از مسؤولان نظامی و غیره، این منطق را برای همه
اثبات میکردند. امام یک انسان منطقی بود و تصمیم گرفت و عمل کرد و به فضل
پروردگار توانست ملت ایران را سرافراز کند.
کسانی که به عزّت مردم ایران و استقلال کشور و شرف و کرامتی که این ملت
برای آن ارزش قائل است، اهمیت نمیدهند، آن روز و امروز و در طول سالها،
همیشه با توصیههای ناجوانمردانه و بُزدلانه خود سعی کردهاند ملت ایران را
ذلیل و ضعیف کنند؛ همیشه هم تکیهشان به این است که ما نمیتوانیم! در دل
خودشان ضعف موج میزند؛ اما این را به ملت ایران نسبت میدهند. در دل خودشان
فروغ ایمان نیست؛ این را به مردم مؤمن نسبت میدهند. این جفای به مردم مؤمن
است. ملت ما ثابت کرده آنجایی که پای شرف، کرامت و دفاع از ارزشهای کشور و
ارزشهای والای اسلامی در میان است، از همه توان خود استفاده و دشمن را
مغلوب میکند.
بعضی خیال میکنند وقتی گفته میشود تکیه به ایمان و ایثار، معنایش این است
که خود را برای فدا شدن آماده کنید؛ نه. تکیه به ایمان و ایثار معنایش این
است که با ایمانی که در دل انسان وجود دارد و با اتّکال و اتّکایی که به
خدا هست، همه نیروهای انسان به کار بیفتد. این نیروها میتوانند علم
بیافرینند، تجربه بیافرینند، تولید کنند و پیچیدهترین صنعتها را به وجود
آورند؛ همچنان که به وجود آوردند. ما از اوّلِ انقلاب هر جا به ایمان خود
تکیه و به احکام اسلام عمل کردیم، پیروز شدیم؛ چه در جبهه علم، چه در جبهه
سیاست، چه در کارهای اقتصادی و چه در کارهای نظامی. آنجایی که شکست خوردیم
و پا در گِل ماندیم و ضعیف شدیم، وقتی بوده است که از اسلام فاصله
گرفتهایم. این را دشمن خوب فهمیده است.
دشمن راز پیروزی ما در خرمشهر و خرمشهرها را به چشم دید و فهمید این ملت
اگر پرچم اسلام و ایمان را برافراشته نگهدارد، در همه میدانها پیروز خواهد
شد؛ بنابراین سعی کردند این پرچم را سرنگون کنند. امروز همه تلاش امریکا و
دستگاه و جبهه استکبار این است که عنصر قدرت و قوّت و مقاومت را از ما
بگیرد؛ یعنی میخواهد ایمان و اتّکاءِ به نفس و امید و اتّحاد را در ما
تضعیف کند. ملتی که ایمان و اتحّاد نداشته باشد و نسبت به آینده مأیوس
باشد، پیداست که در همه میدانها شکست خواهد خورد؛ در سیاست هم شکست میخورد،
در اقتصاد هم شکست میخورد، در سازندگی کشور هم شکست میخورد. آنها میخواهند
اینها را از ما بگیرند. اوّلین ضربهای که میزنند، این است که ملت را از
خود مأیوس کنند.
امروز عدّهای متأسفانه کارشان این شده است که مرتّب دشمن را بزرگ و خود
را کوچک کنند، عظمت دشمن را به رخ همه بکشند و دائماً بگویند ما نمیتوانیم!
یعنی ما هم مثل خیلی از کشورها و دولتها باید برویم در هاضمه استکبار
جهانی هضم شویم! اینها اشتباه میکنند؛ خودشان ضعیف و از درون پوکند - یا
پوک بودند یا پوک شدند - لذّتهای دنیا آنها را پوک کرده است؛ دنیاطلبی آنها
را بیارزش و بیهویّت کرده است؛ بنابراین خیال میکنند همه مثل آنهایند.
نخیر؛ این ملت توانا و امیدوار است؛ بیخود دل ملت را نلرزانند و مرتب
نگویند ما نمیتوانیم و قدرت حرکت نداریم. چرا، این ملت قدرت حرکت دارد؛ این
ملت اسلام دارد؛ این ملت ابزار و وسیله بسیار مؤثّر ایمان را دارد؛ این
ملت اتّحاد حقیقی و قلبی خود را با مسؤولان کشور دارد. این رشته اتّحاد
مقدّسی که با پیوندهای ایمان و عاطفه محکم شده است، در کمتر جایی از دنیا
شبیهش میشود پیدا کرد.
ما به فضل پروردگار مشکلات را برطرف میکنیم و میتوانیم دشمن را سر جای خود
بنشانیم. دشمن هر چه هم از لحاظ ابزار نظامی قوی باشد، در مقابل یک ملت
منسجم و مؤمن و دارای امید به آینده، هیچ غلطی نمیتواند بکند. البته ما
مسؤولان باید به وظایف خود عمل کنیم؛ دولت و قوّه قضاییّه و مجلس باید به
وظایف خود عمل کنند. هر کس امروز از وظیفه اصلی خود سرپیچی کند و خود را به
کار دیگری مشغول و سرگرم سازد و از انجام وظیفه شانه خالی نماید، خیانت
کرده است و دچار لعنت ابدی خواهد شد. ما مسؤولان باید روح اسلامی را در خود
زنده نگهداریم؛ روح اشرافیگری را دور بیندازیم و رشته سودجویی و ثروتطلبی
و دنبال منافع شخصی دویدن و تجمّل پرستی و امثال اینها را از دست و پای
خود باز کنیم. اگر گرفتاریهای ما در بخشی حل نشده است، علّتش اینهاست؛
اینها را باید اصلاح کنیم.
عدّهای با دستشان به پای خود رشتههایی را میبندند و گرههایی را به وجود
میآورند؛ خود را از قابلیت استفاده برای این ملت و آرمانهای او میاندازند و
بعد هم اسلام و نظام اسلامی و احکام اسلامی را متّهم میکنند. ناجوانمردی
از این بیشتر؟! بعضی در دلِ خود احساس ضعف میکنند، یا چشمغرّههای امریکا
آنها را میترساند، یا وعدههای امریکا و امثال امریکا دل ضعیف و ناتوانشان
را به خود جذب میکند؛ لذا به سمت امریکا میکشند. آنگاه ملت و جوانان مؤمن و
مدیران باایمان و باصفای کشور را متّهم میکنند که اینها نمیتوانند؛
بنابراین ناچاریم برویم تسلیم امریکا شویم! کسانی که دم از مذاکره با
امریکا میزنند، یا از الفبای سیاست چیزی نمیدانند، یا الفبای غیرت را بلد
نیستند؛ یکی از این دو تاست. در حالی که دشمن اینطور اخم میکند، اینطور
متکبّرانه حرف میزند، اینطور به ملت ایران اهانت میکند، تصریح هم مینماید
که میخواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّهای در
اینجا ذلیلانه و زبونانه میگویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم،
با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت
مردم ایران است؛ این نشانه بیغیرتی است؛ این سیاستمداری نیست. سعی میکنند
رنگ و لعابی از فهم سیاسی به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسی
است.
ملت ایران آرمانها و مقاصدی دارد که در دنیا هر کس به این مقاصد و نیز به
ملت ایران احترام گذاشته و نظام جمهوری اسلامی را قبول کرده، ملت ایران در
طول زمان با او مثل یک طرفِ برابر و مساوی وارد میدان مذاکره و معامله شده
است. ما با شوروی هم ارتباطات داشتیم، با اروپا و همه دنیا هم ارتباطات
داریم. مسأله امریکا این است که هویّت اسلامی و ملی ما را قبول ندارد و این
را به زبان میآورد. چرا عدّهای از مدّعیان سیاست و فهم، نمیفهمند؟!
واقعاً جای تأسّف است. حکومتی که اینطور صریحاً میگوید میخواهم علیه نظام
اسلامی و خواستِ ملت ایران عمل کنم و برای براندازی این نظام بودجه
میگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است!
از خداوند متعال میخواهیم که همه ما را هدایت فرماید و دلهای ما را به نور
معرفتش روشن کند؛ برکات وجود مبارک ولىّعصر ارواحنافداه را بر سر همه ما
بگستراند و ما را از سربازان و جانبازان و فداییان و خدمتگزاران آن بزرگوار
قرار دهد؛ ملت ایران را سربلند فرماید و رزمندگان و ایثارگران عزیز را
مشمول برکات خود قرار دهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
رهبر انقلاب اسلامی - یکم خردادماه 1381